بسمهتعالی
((روزرفتن)) آخرین ساخته جواد افشار نشانه چندان رضایت بخشی از ظهور یک کارگردان موفق ارائه نمیکند .سریالهای چندی از او در نوبت پخش از تلویزیون قرار دارند که از جمله آنهاست سریالی با داستانی تاریخی در خصوص شخصیت ((جابر بن حیان)) که بااین مقدمات معلوم است که کار چندان خوبی نخواهد بود؛گویا جواد افشار در کارنامه خود یک سابقه همکاریهم با داود میرباقری در سریال امام علی (ع) داشته است وسریالی دیگر از او هم از شبکه جهانی کوثر پخش شده وسریال دیگری هم از او از شبکه ملی روزهای شنبه در حال پخش است با، این همه سریالهای او هیچ کدام شرایط قابل قبول یک اثر شایسته تلویزیونی را به نمایش نمی گذارد .
سریال های پخش شده از این کارگردان دست پرورده سیما، در انتقال احساس واقعیت با اخلال شدید مواجه هستند .
بازیها اصلاً خوب نیستند وفضاهای داخلی هویت و برجستگی قابل ملاحظهای ندارند. سریال ((روزرفتن)) هم از این قاعدهها مستثنی نیست .شخصیتها در ارائه چهره چنان ؟ عمل میکنند که همدلیای از جانب مخاطب برنمیانگیزد ، داستان کشدار وبیهوده طولانی شده سریال هم هیچ تأثیر خوبی در بهتر شدن حضور این قهرمان ندارد ، بلکه به معضلات کارگردان محترم وبازیگران بسیار بیشتر می فزاید.
((روزرفتن)) سریالی بیاثر وخنثی است ، داستانی کشدار با گریزهای بیربط ونچسب به اصل داستان ، نمونههای از این گریزها را میتوان در ورود شخصیت ((شهراموزوزو)) واستمرار حضورش درداستان سراغ گرفت ویادر ارائه معضلات ومشکلات ؟ ساختمان که هیچ ؟ در پیشبردن داستان اصلی ندارد . به واقع سریال ((روزرفتن)) در هزارتوی بسیاری از مسائل فرعی وغیر مرتبط درخیلی ازلحضات ، اصل داستان را از دست میدهد وبیهوده برای کشدادن داستان دست به دامن قصههای نامربوط میشود، به قول معروف با آب بستن به سریال فقط زمان به سرانجام رسیدن اصل داستان را به تأخیر میاندازد.
در شخصیتسازیها ، کارگردان محترم بسیار ضعیف عمل میکند، افسرانآگاهی ارئه شده در سریال آنقدرها که فیلمنامه سعی کرده آنها را باهوش وزیرک نشان دهد ، حرفهای وکارکشته نیستند . به طور مثال رفتاری که از سروان پرتو زمانیکه با پیکر زخمی خانمدکتر شاهرخی وهمکارش ستوانکیان روبرو میشود اصلاً شخصیتی باچهرۀ زیرک وهوشیاری که از اوارائه شده ندارد، اوبه جای آنکه به تعقیب قاتل در آسانسور وخیابان بپردازد در یک تلاش بی معنی به جستجو در مطب خانم دکتر مشغول میشود و به سمت به جستجو در مطب خانم دکتر مشغول میشود وبه سمت پنجره رفته وبا دیدن ماشین قاتل بیهیچ تلاشی پیکار خود میرود . در همین مکانها اشتباهات فیلمنامه وکارگردانی زیاد رخ میدهد ، خانم دکتر وقتی که درب مطب را برای افسر آگاهی باز میکند به جای بیرون گریختن بیشتر خود را در معرض گلوله قاتل قرار میدهد و افسر آگاهی هم بسیار ساده لوحانهتر متوجه وضعیت غیرعادی خانم دکتر نمیشود و وقتیهم متوجه خطر شده واسلحه را بیرون میکشد معلوم نیست چرا آنقدر ناشیانه از سلاح خود استفاده میکند وتازه وقتی که سروان پرتو به صحنه جنایت میرسد بهجای اینکه با ایماواشاره فرار فرار قاتل توسط آسانسور را اطلاع اوبرساند به راحتی سکوت اختیار میکند . جالب تر اینکه چراقاتل کار خود را اتمام نمیکند ، مگر نه اینکه اوبرای کشتن خانم دکتر به مطب اورفته بود چرا تیر خلاص رانثار او وافسر آگاهی که از هویت او آگاه شده بود نکرده وپا به فرار می گذارد؟ و...
تازه از اینها که بگذریم گریم بسیار ضعیف قاتل که تها به ضرب وزور نورپردازی تاریک صحنه؟ ؟؟ بیشتر اذیت میکند ،تازه این مطالب همه معطوف به تنها یک قسمت از سریال است والا اگر ؟؟؟ فهرستی کوتاه از اشکالات این اثر را گوشزد کنیم باید برای هر قسمت صفحات متعددی را سیاه نماییم کرد مثنوی هفتاد من خروار میشود.
سریال ((روزرفتن)) در کلیت خود اثری خام وابتدایی است ، بدون شخصیت پردازیهای منسجم ، به طوریکه هیچ شخصیتی آنچنانکه باید همدلی مخاطب را برنمیانگیزد به طور نمونه میتوان به این نکته اشاره کرد که هیچ ؟ از قهرمانان فیلم در فضاوحریم خصوصی زندگی خود لباس راحت منزل به تن ندارند، مثلاً فقیه سلطانی که تنهاوتنها روپوش وشلوار کفش و... بیرون از خانه هیچ وقت از تنش بیرون نمیآید رضا فیض نوروزی هم هیچ علامت مشخصهای از خود بروز نمیدهد که واقعاً ساکن اتاق در خانۀ موضوعه فیلم است وهمیشه کت وشلوار تنش است ویا حسنشکوهی که فردی است باخصایل کاملاً ؟ همیشه لباس بیرون خانه تنش است وهمچنیین بیوک میرزایی ودانیال حکیمی و...، اینها گویی هیچ علقه و؟؟؟ با محیطی که در آن ؟؟؟ وتنها وتنها به صرف یک فیلم نامه ودیالوگهایی که باید توسط آنها ادا شود در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند .این مسایل باعث این میشود که سریال بسیار خشک ورسمی شده وهیچ طنین متقاعد کنندهای نداشته باشد ؟؟؟در این فضا به طریق اولی بازیها بسیار ضیعف میشوند ، بیوک میرزای بیش ازحد سفید خیلی مصنوعی است ، دانیال حکیمی نه شیخ خوبی است ونه خلافکار به درد بخوری ، فقیه سلطانی مثل یک چوب خشک وبیمزه است ، پورشیرازی هرچیزی هست جزیک افسر کارکشته دایره جنایی ، حسن شکوهی اعصاب خورد کردن است ، مریم بوبانی تکراری ومسخره است وتوخود بخوان حدیث مفصل ازاین مجمل .
پس آیا سریال هیچ نکته مثبتی هم دارد؟ اگر نظر شخصی نگارنده را بخواهید ،؟؟؟ جواد افشار اثر به درد بخوری که ارزش تماشاگران داشته باشد نیست ولی برای بسیاری از تماشاگران غیرآشنا با اصول درام میتواند پرکننده اوقات فراغت روزانهاشان باشد – البته با بسیاری نکات بد آموزانه وآموزشها وبرخوردهای غلط – سریال افشار سرمایه به لحاظ درجه متوسط به پائین است البته با ارفاق قابل ملاحظه- به خصوص در ارائه شخصیت ها نشان میدهد ،کارگردان با اصول شخصیت سازی در چهار چوب درام آشنانیست،؟؟؟وطراحی صحنههم اصلاً خوب نیست وجذابیت چندانی ندارد البته ماکه فقط صحنههای خیابان ودرگیرهای در آن یادمان هست و؟؟؟ داخلی چندانی ندیدیم- موسیقی فیلم هم متأسفانه تقلید بسیار نازلی از فیلمهای چون ((طالع نحس))و((جنگیر)) است ونکته دیگر اشتباهات بسیار فاحش درنوع ارائه اطلاعات که یک نمونه خیلی واضح آن در صدای مردی است که مزاحم قهرمان اصلی فیلم میشود،صدای مرد مزاحم باصدای بازیگری که ایفای نقش قاتل را میکندبه هیچ وجه شخصیت آوایی ندارد و اصولاً صدایی اونیست ویک شخصیت با دوصدای متفاوت را ایجاد کرده است ودر نهایت در ارائه کارگردانیاش اصلاً خوب نیست وبیشتر در غالب یک کار تجربی توسط یک هنر آموز غیر حرفهای است تادر اندازه های یک کار متوسط از کارگردانی باتجربه چندین پروژه تلویزیونی دیگر.
همه این ضعفها نشانگر آنست که در سریال ((روزرفتن)) نه تنها در ذهن مخاطبان خود رسوخ چندانی نمیباشد- بلکه رغبتی برای نظاره دیگربارهاش هم درآنها ایجاد نمیکند و برای یک مخاطب آگاه به اصول اولیه درام از همان دقایق اول اثری ضعیف وغیر قابل تحمل جلوه می کند. باشدکه صدا وسیمای ما با نظارت بیشتر و وضع قوانین جدیتر مانه از تولید وپخش آثار دیگری ازاین دست در سازمانی شود که پول بیت المال منبع مالی آن است .
|